٭

ديدي امروز بارون اومد؟ كلي حال كردم! آخه خيلي وقت بود كه بارون نيومده بود. من از اول پاييز منتظرش بودم :)‏
حالا هم كلي خوشحالم. هييييييييييييييييييييييييي!‏(اين يعني يه نفس عميق!)‏
مريم

٭

سلام!‏
خيلي وقته كه ننوشتم. بيچاره وبلاگم، حسابي خاك گرفته. تو هم كه بي‏خاصيت‏تر از اين حرفها هستي! حتي محض دلخوشي من هم نمياي دو كلمه چرت و پرت بنويسي و بري.‏
كلي چيز گذاشته‏بودم كه براي نيمه‏شعبان اينجا بنويسم، اما اصلا حس تايپ كردن نداشتم.‏ خيلي تنبل شدم. هيچ كاري نمي‏كنم. نه درس مي‏خونم، نه كار مي‏كنم، نه هيچي هيچي! اين هفته دوتا ميان‏ترم دارم، هفته ديگه هم يكي(فعلا البته) اما دريغ از يك كلمه. نصف كلاسها هم كه دودر بوده! اگه اينجوري پيش برم، فاتحه‏ام خوندست!‏
سر كلاس آزالكتريكي بايد باشي و ببيني. يه گروه سه نفري كه همش داريم از خنده روده‏بر مي‏شيم و اونقدر خنگيم كه استاد هرچي توضيح مي‏ده باز هم ما نمي‏تونيم انجام بديم و عملا همه آزمايشها رو خودش براي گروه ما انجام ميده! امروز ديگه صداش دراومد و گفت اگه از دفعه بعد خودتون مدار نبندين ازتون نمره كم مي‏شه. اين يكي كه رو شاخمون است كه بيافتيم. به قول مليحه، اين آقاهه اولين جلسه گفت كه تا حالا كسي اين درس رو ننداخته ولي ما سه تا نابغه اولين كساني هستيم كه خواهيم افتاد!‏
مريم

٭

مردم خيلي پررو هستن مگه نه؟!‏
اتفاقا يكي از اون مردم پررو، تو هستي! هم پررو هم پرتوقع!‏
نمي‏دونم كه چرا من مي‏تونم حداقل به اندازه يك خط نگران تو بشم، اما تو همينم نمي‏شي؟! بابا خوب اگه مي‏شي گاهي ابراز كن كه ما هم بدونيم و دلمون خوش بشه كه يه رفيق با معرفت داريم. تو كه ادعايت مي‏شه، اصلا مي‏دوني كه تو اين چند روز چي به من گذشته؟ مي‏دوني كه چي كشيدم؟ مي‏دوني هرلحظه كه به من مي‏گذشت آرزوي مرگم رو مي‏كردم؟ مي‏دوني؟ هان؟ مي‏دوني؟
مي‏دونم كه نمي‏دوني! اما اينو مي‏دوني كه از آدمهاي پرادعا و پرتوقع كه هميشه مي‏خوان گيرنده باشن و نه دهنده، چقدر بدم مياد. اينم مي‏دوني كه از روابط و دوستيهاي يك‏طرفه بيزارم.‏ مي‏دوني كه وقتي باهات حرف مي‏زنم انتظار جواب دارم و منظورم گل لگد كردن نيست.‏
اگه اينا رو نمي‏دونستي، بدون! خوشحال خواهم‏شد اگر جنابعالي هم پيشنهادات و انتقادات خودتون رو به بنده بگين. البته اگه زحمت نيست. چون فكر كنم اينم بره قاطي همه حرفهايي كه زدم و جوابهايي كه ندادي!‏
مريم