٭
اين يكي دو روز، بچههايي كه ميخواستن براي عيد برن خونهشون، قبل از رفتن خداحافظي ميكردن و سال نوي نيومده رو تبريك ميگفتن. خب منم از روي عادت همين كار رو ميكردم. تبريك سال و آرزوي سال خوب. اما همهاش از روي عادت. اصلا به اينكه سال جدي جدي داره نو ميشه فكر نكرده بودم. تا عصر. وقتي داشتم با نرگس ميرفتم طرف در دانشگاه كه بريم خونه. وسط حرفها يهويي انگار يكي بزنه تو سرم و تازه بفهمم سال داره نو ميشه يعني چي؟ يعني امسال هم تموم شد؟ يعني 82 ميشه 83؟ به همين مسخرگي و راحتي؟ هركاري كردم نفهميدم چرا اون شوقي كه هر سال دم عيد داشتم ديگه نيست؟ چرا اون احساس تازگي كه با تازه شدن سال انگار به آدم تزريق ميشه امسال پيداش نشده؟ بعد تمام وجودم پر از يه وحشت غريب و آزاردهنده شد. چون فهميدم كه انگار برام مهم نيست كه امسال تموم ميشه و يه سال ديگه شروع ميشه. انگار يكي تو دلم ميگفت حالا چه فرقي ميكنه كه 82 باشه يا 83 يا ...90 يا هرچي؟ روزها كه همهاش مثل همند. تمام عصر تا حالا داشتم فكر ميكردم. به اينكه تو سالي كه گذشت، چه اتفاقي افتاد كه منو تا حد مرگ خوشحال كنه؟ يا حتي ناراحت؟ هيچي پيدا نكردم. فقط وحشتم زياد شد. يا اصلا امسال كدوم روزم با روزهاي ديگهاش فرق داشت؟ حتي عادي تر و معموليتر از پارسال. يعني اگر سال 82 از تقويم زندگي من حذف بشه، اتفاق خاصي در روند زندگيم نميافته. انگار يه سال تمام خوابيده باشي و ...!
اگر قرار است آخر سال 83 همين حرف را بزنم اونوقت ...!!
اينا رو نذاري به حساب ناله و نا اميدي و اين چيزا. فقط گيج شدم از اين فكرها.
حتما شنيدي كه ميگن فرصتها مثل ابر در گذرند. حالا تكليف من چيه با 365 روزي كه از فرصتهام كم شده بدون اينكه بتونم حتي لفظ گذشتن را براش به كار ببرم؟!
مريم
نوشته شده در ساعت
23:57
توسط طره
٭
پشمينهپوش تندخو
پشمينهپوش تندخو
پشمينهپوش تندخو
پشمينهپوش تندخو
پشمينهپوش تندخو
پشمينهپوش تندخو
پشمينهپوش تندخو
پشمينهپوش تندخو
پشمينهپوش تندخو
پشمينهپوش تندخو
پشمينهپوش تندخو
پشمينهپوش تندخو
پشمينهپوش تندخو
پشمينهپوش تندخو
پشمينهپوش تندخو
پشمينهپوش تندخو
پشمينهپوش تندخو
پشمينهپوش تندخو
پشمينهپوش تندخو
پشمينهپوش تندخو...
مريم
نوشته شده در ساعت
22:02
توسط طره
٭
سلام بر تو اي اباعبدالله.
سلام بر تو اي فرزند رسول الله.
سلام بر تو اي فرزند اميرالمومنين و فرزند سيد امامان و جانشينان پيامبر.
سلام بر تو اي فرزند فاطمه؛ سرور زنان جهانيان.
سلام بر تو اي خون خدا و فرزند خون خدا
و اي تنها برگزيده مظلوم
سلام بر تو و بر آن جانها كه به مقام فنا در تو رسيدند.
از من بر همه شما سلام؛ سلام جاودانه خدا، تا آن زمان كه من زندهام و تا آن زمان كه روز و شب باقي است.
يا اباعبدالله! چه دهشتناك است داغ تو.
و چه عظيم و سترگ است سوگ تو بر ما و بر تمامي مسلمانان
و چه عظيم و سنگين است مصيبت تو در آسمان و بر دوش آسمانيان.
پس لعنت خدا بر آن امتي كه ظلم و ستم بر شما اهل بيت را بنيان نهادند.
و لعنت خدا بر آن امتي كه شما را از جايگاهتان دور كردند.
و آن مقامها كه خداوند برايتان رقم زده بود، از شما ستاندند.
و لعنت خدا بر آن امتي كه شما را كشتند.
و لعنت خدا بر مهياگران و زمينه چينان آنان براي دستيابي به جنگ با شما.
از آنان و رهروان و پيروان و دوستانشان برائت ميجويم و به خدا و دامان شما پناه ميآورم.
اي اباعبدالله! من با دوستان تو در صلحم و با دشمنان تو در جنگ، تا قيام قيامت.
و خدا لعنت كند خاندان زياد و خاندان مروان را.
و خدا لعنت كند همه بني اميه را
و خدا لعنت كند پسر مرجانه را
و خدا لعنت كند عمر سعد را
و خدا لعنت كند شمر را
و خدا لعنت كند آن امتي كه براي جنگ با تو اسبها را زين كردند، لجام زدند و بر چهره نقاب بستند.
پدر و مادرم به فدات كه چه سنگين است داغ تو در دل من.
پس، از خدايي كه تو را گرامي داشت- و مرا به واسطه تو اكرام كرد- ميطلبم كه خونخواهي تو را نصيبم كند.
همراه با امام پيروزمند از اهل بيت محمد- صلي الله عليه و آله-
خدايا! مرا به واسطه حسين، در دنيا و آخرت، نزد خودت آبرو بخش.
مريم
نوشته شده در ساعت
23:02
توسط طره