٭
وبلاگ بیچاره! بس که سوت و کور مونده انگار در تحریم به سر می بره!
بالاخره این عروسی پسرخاله ما هم تموم شد و راحت شدیم. حالا اگر خدا بخواد فردا می خواهیم به اتفاق عده کثیری از ا قوام، یه مشهد یک هفته ای بریم. برای همین دوباره یک هفته نیستم. فکر کنم دیگه از مشهد که برگردم از کار بی کار شده باشم. چون با حساب یک هفته ای که می خوام برم مشهد، می شه سه هفته که کار را بی خیال شدم. خیلی زشته!
دیروز خیلی زود رفتی. ما تا ساعت 8 اونجا بودیم. خیلی خوب بود. دلم خیلی برای بچه ها تنگ شده بود. قرار دو تا مهمونی دیگه هم گذاشتیم. یکی 14 مرداد خونه فاطمه، یکی هم 28 مرداد خونه زهره. مگر اینکه تو بخوای برای تولدت دعوتمون کنی که در اونصورت بگو خونه زهره اینا را عوض کنیم!از الان برنامه تو جور کن که دیگه نگی نمی تونم. دیروز همه شاکی بودن. می گفتن دلشون برات تنگ شده و خیلی وقته که ندیدنت و می گفتن چرا تو برنامه های بچه ها را نمیایی. منم گفتم چون دیر خبردار می شی نمی تونی برنامه تو جور کنی. حالا این دو تا جا را بیا دیگه. خب؟! آفرین!جواب offline منم بده. من از دیروز تو خماری موندم که کی از ماجرا خبر داره!
راستی برای تولدم هم مشهد هستم. هدیه ام را نگهدار اومدم تهران بهم بده!
این بلاگر هم که دوباره تیپ زده.
مریم
0 نظر
نوشته شده در ساعت
16:09
توسط طره