٭
. . . و عشق، فاجعه ايست تو خالي
که ملائک را به زحمت مي اندازد
که فقط گناه بنويسند. . .!
مريم
0 نظر
نوشته شده در ساعت
12:06
توسط طره
٭
رفتم موهامو کوتاه کوتاه کردم!
آخيش! کلي سبکم حالا!
حس خوبيه!
من فکر مي کنم داره يه اتفاقايي مي افته. حس مي کنم کائنات و آسمونها و ... راه افتادن، دارن تکون مي خورن و داره يه اتفاقايي مي افته. مي دونم. حسش مي کنم. نزديکه. خيلي نزديک.
مريم
0 نظر
نوشته شده در ساعت
13:50
توسط طره
٭
روزی که دلت پيش دلم بود گرو
دامان مرا سخت گرفتی که مرو
روزی که دلت به ديگری مايل شد
کفشانِ مرا جفت نمودی که برو
مريم
0 نظر
نوشته شده در ساعت
17:44
توسط طره